کور سوی امید

نظم ونثر وامید بخشیدن به جامعه

کور سوی امید

نظم ونثر وامید بخشیدن به جامعه

نور رادر پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبیست نازنین

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد



روزگار غریبی ست نازنین


و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه میزنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبی ست نازنین

و در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوخت وار سرود و شعر فروزان میدارند
به اندیشیدن خطر مکن روزگار غریبی ست
آن که بر در میکوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای بر آن نهان باشد



روزگار غریبی ست نازنین


نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند بر گذرگاه ها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی میکنند و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد