کور سوی امید

نظم ونثر وامید بخشیدن به جامعه

کور سوی امید

نظم ونثر وامید بخشیدن به جامعه

با زیاده خواهی شوهرم در رابطه زناشویی چه کنم؟

شهراد همیشه همسرش را برای رابطه زناشویی در فشار می‌گذارد. کار به جایی رسیده که نازی از اتاق خوابشان متنفر شده ولی هیچ گاه به شوهرش “نه” نمی‌گوید،

ادامه مطلب ...

همه چیز در مورد شب زفاف

شب زفاف در خاطره تمامی زوجهای جوان یک شب خاطره انگیز است. کلیه کسانی که این شب را تجربه کرده اند، بی شک تا آخر عمر آن را فراموش نخواهند کرد.

ادامه مطلب ...

نکاتی مهم درباره رانندگی در زمستان

رانندگی در فصل سرما دارای شرایط و ویژگی های خاص خود است. برای رانندگی در پاییز و زمستان باید قبل از نزول برف، سرما و گرفتار شدن در یخبندان به خصوص در جاده ها پیش بینی های لازم را اتخاذ کرد تا ضمن جلوگیری از بروز سوانح دلخراش از ماندن در سرما و یخبندان، مصون بود.

راننده خوب پیوسته به عوامل و عناصر موثر در رانندگی مانند وضعیت خودرو و راه، شرایط محیط مثل هوا و نور لازم، تعداد وسایل نقلیه در حرکت و وضعیت روحی و جسمانی خود توجه می کند و مهم تر آنکه پیشگیری های منطقی و مناسبی را برای جلوگیری از بروز تصادف انجام می دهد و با سرعت مطمئن رانندگی می کند.

برای جلوگیری از تصادفات، خطرات و مشکلات ناشی از سفرهای زمستانی و یخ و برف باید به نکات زیر توجه داشت:

۱) با سرعت کمتر از روزهای معمولی که جاده خشک است حرکت کرده و خودرو را در حرکت ثابت نگه دارید.

۲) در پیچ ها با دقت و به آرامی گردش کنید.

۳) از گردش و انحراف ناگهانی خودداری کرده و از ترمز کردن ناگهانی بپرهیزید.

۴) از فشار دادن روی پدال گاز یا برداشتن فشار از روی آن به طور ناگهانی خودداری کنید.

۵) از سرعت زیاد در راه های با دست انداز بپرهیزید.

۶) از رانندگی در لبه راه ها یا شانه های راه خودداری کنید.

۷) در یک سطح لغزنده وقتی که سرعت دارید از تغییر وضعیت به دنده سنگین خودداری کنید.

● نحوه انتخاب لاستیک در زمستان

یکی از مهم ترین موارد در سفرهای زمستانی انتخاب لاستیک مناسب است. چون یخ و برف باعث سرخوردن و موجب بروز مشکلاتی در رانندگی می شود، بنابراین برای ایجاد اصطکاک بیشتر باید از لاستیک های یخ شکن و آج درشت استفاده کرد.

با اینکه لاستیک های برفی به صورت های مختلفی عرضه شده اما همین که به زمین های یخبندان برسند مانند لاستیک های معمولی عمل می کنند بنابراین باید از لاستیک های میخ دار یا زنجیر چرخ استفاده کرد.

لاستیک ها انواع بسیار دارند اما لاستیک های رادیال بهترین نوع لاستیک در تمام چهار فصل است و می توان آنها را در برف کم نیز مورد استفاده قرار داد.

هرگز لاستیک های معمولی و لاستیک های رادیال را با هم مورد استفاده قرار ندهید، چون واکنش هر کدام با دیگری متغیر بوده و سبب می شود در لحظات بحرانی کنترل فرمان به راحتی از دست راننده خارج شده و حادثه آفرین شوند.

● ترمز در برف

ترمز کردن در یخ و برف کاملا باید به صورت سبک انجام گیرد و راننده باید آنچنان ترمز کند که چرخ ها قفل نشوند چون قفل شدن چرخ ها نه تنها مسیر توقف را طولانی بلکه فرمان را نیز از کنترل خارج می کند.

راننده خوب و محتاط معمولا سه الی چهار برابر مسیری را که در مواقع عادی لازم است برای توقف در برف و یخ پیش بینی می کند.

همچنین باید مقداری از توجه خود را به راننده های مقابل و پشت سر معطوف کند زیرا امکان دارد که رانندگان دیگر، رعایت شرایط خاص را نکرده و وی را به مخاطره افکنند.

اگر در اثر بی مبالاتی و اصطکاک کم جاده، در شرایط اقلیمی خاص کنترل خودرو از دست شما خارج شد، سعی کنید خونسردی خود را کاملا حفظ کرده و بلافاصله پدال گاز را رها کنید و فرمان را در جهت مسیر سرخوردن نگه داشته که کمک بیشتری به چرخ های جلو بدهید تا به زمین بچسبد و به هیچ وجه ترمز نکنید زیرا اتومبیل بیش از حد از کنترل خارج می شود.

● سرخوردن خودرو

اگرچه وضعیت خودرو و جاده در لغزیدن آن سهیم است ولی بدون تردید، عامل اصلی آن راننده است. در رانندگی سه نوع سرخوردن وجود دارد که به دلایل زیر اتفاق می افتد:

۱) سرعت بیش از حد خودرو و نامناسب بودن آن با وضعیت جاده و ترافیک

۲) شتاب زیاد (گاز دادن بیش از حد)، ترمز گرفتن و نیرویی که در پیچ های جاده به لاستیک تحمیل می شود.

۳) ترکیبی از دو حالت فوق

سرخوردن چرخ های عقب در اثر کاهش چسبندگی آنها اتفاق می افتد. این حالت معمولا در نتیجه سرعت بیش از اندازه و نیروی سر پیچ ها اتفاق می افتد.

ممکن است شتاب خودور و نیروی بیش از معمول ترمز نیز به این حالت کمک کند. این نوع لغزیدن به آسانی تشخیص داده می شود. با کمی بی دقتی ممکن است خودرو هنگام پیچیدن کاملا دور خود بچرخد.

برای از بین بردن عوامل لغزش خودرو باید پا را از روی پدال گاز و ترمز بردارید و حرکت خود را با فرمان هماهنگ کنید.

وقتی خودرو در جهت نادرست حرکت می کند، عکس العمل طبیعی شما باید این باشد که با استفاده از فرمان، آن را به مسیر صحیح برگردانید.

سرخوردن چرخ های جلو نیز وقتی اتفاق می افتد که چسبندگی آنها کم شده باشد. در این حالت کنترل مستقیم خودرو از دست راننده خارج می شود.

توصیه می شود فرمان را در جهت حرکت خودرو هدایت و سعی کنید که با تشخیص و با از بین بردن علت به مرور چرخ های خودرو را به صورت مستقیم برگردانید یا فشار روی پدال گاز و ترمز را کاهش دهید

این دلار زبان نفهم است ! ( طنز

ز )

اسماعیل امینی :یک زمان در خبرها آمده بود که چند میلیون نفر برای خودشان زیر خط فقر جا خوش کرده اند وآن جا زندگی می کنند زندگی کردنی! اما آن چند میلیون نفر تا شنیدند که برادران مسئول می فرمایند : کسی زیر خط فقر زندگی نمی کند، بلافاصله اسباب و اثاثیه شان را جمع کردندو به بالای خط فقر کوچیدند و یکی دوروز بعد حتی در زمرۀ مرفهین بودند.
بعد خبر آمد که چند میلیون جوان برومند و تحصیل کرده و متخصص، بی کار هستند و همین طور راست راست در خیابان و کوچه و محله ،علاف می چرخند.
باز برادران مسئول گفتند که آمار بی کاری نادرست است ، آن جوانان برومند تا این فرمایش متین و مسئولانه را شنیدند، رفتند برای خودشان کار پیدا کردند و حالا نه تنها بی کار نیستند بلکه از اقشار کثیرالمشاغل محسوب می شوند، مثل همین برادران مسئول!
بعد خبر رسید که هوای شهرهای بزرگ آلوده است، تا آن که برادران مسئول گفتند ،هوا آلوده نیست و از فردای آن روز هوا پاک بود وآسمان آبی بود و آلودگی ها رفته بود به پشت کوه قاف.
اما این دلار زبان نفهم، انگار این همه اظهار نظر و مصاحبه و برنامه ریزی مسئولانه را نمی فهمد و برای خودش بازی می کند و بالا و پایین می پرد!
چرا ؟ از برای آن که بیگانه است و زبان ما را نمی فهمد و از معرفت و وفاداری بویی نبرده است.

یک زمان در خبرها آمده بود که چند میلیون نفر برای خودشان زیر خط فقر جا خوش کرده اند وآن جا زندگی می کنند زندگی کردنی! اما آن چند میلیون نفر تا شنیدند که برادران مسئول می فرمایند : کسی زیر خط فقر زندگی نمی کند، بلافاصله اسباب و اثاثیه شان را جمع کردندو به بالای خط فقر کوچیدند و یکی دوروز بعد حتی در زمرۀ مرفهین بودند.
بعد خبر آمد که چند میلیون جوان برومند و تحصیل کرده و متخصص، بی کار هستند و همین طور راست راست در خیابان و کوچه و محله ،علاف می چرخند.
باز برادران مسئول گفتند که آمار بی کاری نادرست است ، آن جوانان برومند تا این فرمایش متین و مسئولانه را شنیدند، رفتند برای خودشان کار پیدا کردند و حالا نه تنها بی کار نیستند بلکه از اقشار کثیرالمشاغل محسوب می شوند، مثل همین برادران مسئول!
بعد خبر رسید که هوای شهرهای بزرگ آلوده است، تا آن که برادران مسئول گفتند ،هوا آلوده نیست و از فردای آن روز هوا پاک بود وآسمان آبی بود و آلودگی ها رفته بود به پشت کوه قاف.
اما این دلار زبان نفهم، انگار این همه اظهار نظر و مصاحبه و برنامه ریزی مسئولانه را نمی فهمد و برای خودش بازی می کند و بالا و پایین می پرد!
چرا ؟ از برای آن که بیگانه است و زبان ما را نمی فهمد و از معرفت و وفاداری بویی نبرده است.

امگا 3 در چه خوراکی هایی وجود دارد؟

      

امگا 3 به عنوان یکی از کلیدهای دست یابی به سلامتی شناخته می‌شود. اما این امگا 3 به چه دردی می‌خورد؟

امگا 3... از چند سال پیش، این کلمه مجله ها و بسته بندی برخی محصولات غذایی ما را به تصرف خود درآورده است.

نکات کوچکی دربارۀ لیپیدهالیپیدها، که عموماً به نام ماده چرب شناخته می‌شوند، بنا بر ساختار مولکولی شان به سه نوع ِ اسیدهای چرب تقسیم می‌شوند:
اسیدهای چرب غیر اشباع چند حلقه ای، که امگا 3 و امگا 6 در این دسته قرار می‌گیرند. این اسیدهای چرب نقش مهمی در برخی عملکردهای بدن ما بازی می‌کنند. اگر ما همان طور که دربارۀ اسیدهای چرب صحبت می‌کنیم از امگا 3 هم یاد می‌کنیم، به این علت است که این اسیدها به اسیدهای چرب ضروری معروف اند: بدن ما به آنها نیاز دارد، اما خودش نمی‌تواند آنها را بسازد. بنابراین، اهمیت تغذیه در این است که خوراکی ها تنها منبع وارد کردن امگا 3 به بدن هستند.

سه گانۀ اسیدهای چرب
امگا 3 با 3 اسید چرب در ارتباط است. در اولین مرحله، اسید آلفا لینولنیک (ALA). ما ALA را می‌توانیم در سبزیجات (روغن کلزا، روغن گردو، سویا، دانۀ کتان، شاهدانه، سُمنه خوراکی، جوانۀ گندم) بیابیم.
اسید ایکوزاپنتائنوئیک (EPA) و اسید دوکوزاهگزانوئیک (DHA) نیز وجود دارند. بدن ما می‌تواند این دو اسید را از ALA ترکیب کرده و یا بهتر، آن را از محصولات دریایی مخصوصاً ماهی های چرب برداشت کند.

نقش امگا 3امگا 3 به عنوان عنصر مهمی برای سلامتی شناخته شده است، در این شکی نیست. ولی باید حواستان به تأثیرات مُد شدن یک پدیده در جامعه و قدرت "جریان سازی رسانه ای" دربارۀ امگا 3 هم باشد...
اولین و مهم ترین تأثیری که امگا 3 به آن معروف شده، نقش آن در پیشگیری از بیماری های قلبی عروقی است. همان طور که می‌دانیم مردمی که مقدار زیادی ماهی مصرف می‌کنند (مثلاً اسکیموها و ژاپنی ها) کمتر دچار بیماری های قلبی و عروقی می‌شوند. قطعاً امگا 3 یکی از دلایل این وضعیت خواهد بود، ولی تنها دلیلش نیست ...
مصرف امگا 3، به میزان کافی برای کسانی که از بیماری های قلبی و عروقی رنج می‌برند و یا مبتلایان به کلسترول خون بالا، توصیه می‌شود. در عین حال به این افراد توصیه می‌شود که مصرف اسیدهای چرب اشباع شان را کم کنند. امگا 3 تأثیر ضد فشار خون هم دارد. البته این به این معنا نیست که مکمل های غذایی سرشار از امگا 3 می‌توانند جای داروهایی را که برای این بیماری ها توسط پزشک تجویز شده اند، بگیرند !
امگا 3 بر روی فعالیت های مغزی نیز اثر مثبت دارد. در واقع مغز حاوی میزان زیادی لیپید است. بنا بر گفتۀ پزشکان، امگا 3 آثار مثبتی در مقابله با افسردگی نیز خواهد داشت.

نیاز ما به امگا 3میزان امگا 3 توصیه شده در روز، برای زنان حدود 1.6 گرم و برای مردان 2 گرم است. عموماً به زحمت نیمی از این نیاز تآمین می‌شود.
اما یک نکات بسیار مهم و کلیدی در رابطه با مصرف امگا 3 و امگا 6؛ مصرف بیش از حد امگا 6 می‌تواند تأثیر بازدارنده و مهار کننده بر روی عملکرد امگا 3 داشته باشد. مطلوب ترین نسبت مصرف امگا 3 به امگا 6، 1 به 5 است؛ حال آنکه با تغذیۀ فعلی ما این نسبت 1 به 10 است. برای در الویت قرار دادن منابع حاوی امگا، به طور مثال می‌توان از روغن کلزا استفاده کرد. ضمناً در بازار روغن هایی وجود دارند که حاوی میزان مناسبی اسید چرب هستند.

امگا 3 را در چه چیزهایی بیابیم؟مواد غذایی که بیشترین میزان امگا 3 را در خود دارند و از این لحاظ غنی اند، عبارتند از: روغن گردو، مغز گردو، روغن کلزا و ماهی های چرب (ماهی آزاد، ساردین، ماهی کولی، شاه ماهی، ماهی مارکو)
و آخرین نکته: امگا 3 تحمل حرارت خیلی زیاد را ندارد؛ برای طبخ ماهی ها، توصیه می‌شود که بخار پزشان کنید یا در فویل پیچیده و با حرارت ملایم فر بپزید؛ از سرخ کردن آنها در روغن یا کره

اقبا ل لاهو ری

اقبال لاهوری » زبور عجم

 

به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد

غم دل نگفته بهتر همه کس جگر ندارد

چه حرم چه دیر هر جا سخنی ز آشنائی

مگر اینکه کس ز راز من و تو خبر ندارد

چه ندیدنی است اینجا که شرر جهان ما را

نفسی نگاه دارد، نفسی دگر ندارد

تو ز راه دیدهٔ ما به ضمیر ما گذشتی

مگر آنچنان گذشتی که نگه خبر ندارد

کس ازین نگین شناسان نگذشت بر نگینم

بتو می سپارم او را که جهان نظر ندارد

قدح خرد فروزی که فرنگ داد ما را

همه آفتاب لیکن اثر سحر ندارد

 

 

 

شاخ نهال سدره ئی خار و خس چمن مشو»

اقبال لاهوری » زبور عجم

 

شاخ نهال سدره ئی خار و خس چمن مشو»

«منکر او اگر شدی منکر خویشتن مشو»

 

 

 

دو عالم را توان دیدن بمینائی که من دارم

اقبال لاهوری » زبور عجم

 

دو عالم را توان دیدن بمینائی که من دارم

کجا چشمی که بیند آن تماشائی که من دارم

دگر دیوانه ئی آید که در شهر افکند هوئی

دو صد هنگامهٔ خیزد ز سودائی که من دارم

مخور نادان غم از تاریکی شبها که میآید

که چون انجم درخشد داغ سیمائی که من دارم

ندیم خویش میسازی مرا لیکن از آن ترسم

نداری تاب آن آشوب و غوغائی که من دارم

 

 

بر خیز که آدم را هنگام نمود آمد

 

اقبال لاهوری » زبور عجم

 

بر خیز که آدم را هنگام نمود آمد

این مشت غباری را انجم به سجود آمد

آن راز که پوشیده در سینهٔ هستی بود

از شوخی آب و گل در گفت و شنود آمد

 

 

درون لاله گذر چون صبا توانی کرد

اقبال لاهوری » زبور عجم

 

درون لاله گذر چون صبا توانی کرد

بیک نفس گره غنچه وا توانی کرد

حیات چیست جهان را اسیر جان کردن

تو خود اسیر جهانی کجا توانی کرد

مقدر است که مسجود مهر و مه باشی

ولی هنوز ندانی چها توانی کرد

اگر ز میکدهٔ من پیاله ئی گیری

ز مشت خاک جهانی بپا توانی کرد

چسان به سینه چراغی فروختی اقبال

به خویش آنچه توانی به ما توانی کرد

 

 

اگر به بحر محبت کرانه می خواهی

اقبال لاهوری » زبور عجم

 

اگر به بحر محبت کرانه می خواهی

هزار شعله دهی یک زبانه میخواهی

مرا ز لذت پرواز آشنا کردند

تو در فضای چمن آشیانه میخواهی

یکی به دامن مردان آشنا آویز

ز یار اگر نگه محرمانه می خواهی

جنون نداری و هوئی فکنده ئی در شهر

سبو شکستی و بزم شبانه می خواهی

تو هم به عشوه گری کوش و دلبری آموز

اگر ز ما غزل عاشقانه می خواهی

 

 

چو موج مست خودی باش و سر بطوفان کش

اقبال لاهوری » زبور عجم

 

چو موج مست خودی باش و سر بطوفان کش

ترا که گفت که بنشین و پا بدامان کش

بقصد صید پلنگ از چمن سرا برخیز

بکوه رخت گشا خیمه در بیابان کش

به مهر و ماه کمند گلو فشار انداز

ستاره ر از فلک گیر و در گریبان کش

گرفتم اینکه شراب خودی بسی تلخ است

بدرد خویش نگر زهر ما بدرمان کش

 

 

با نشئه درویشی در ساز و دمادم زن

اقبال لاهوری » زبور عجم

 

با نشئه درویشی در ساز و دمادم زن

چون پخته شوی خود را بر سلطنت جم زن

گفتند جهان ما آیا بتو می سازد

گفتم که نمی سازد گفتند که برهم زن

در میکده ها دیدم شایسته حریفی نیست

با رستم دستان زن با مغبچه ها کم زن

ای لاله صحرائی تنها نتوانی سوخت

این داغ جگر تابی بر سینه آدم زن

تو سوز درون او ، تو گرمی خون او

باور نکنی چاکی در پیکر عالم زن

عقل است چراغ تو در راهگذاری نه

عشق است ایاغ تو با بندهٔ محرم زن

لخت دل پر خونی از دیده فرو ریزم

لعلی ز بدخشانم بردار و بخاتم زن

شاعرلب دوخته ای که با لبان دوخته شعر ازادی سراید


شاعر دوخته لبزندگی فرخی یزدی، شاعر آزادی‌خواه ایران


در سال ۱۳۰۷ به نمایندگی یزد در مجلس انتخاب شد و یکی از دو نماینده اقلیت مجلس را تشکیل داد. چه که از اقلیون دیگر کسی را در مجلس باقی نگذاشتند. در مجلس دائما فحش می‌شنید و حتی یک‌بار زمانی که داشت علیه یکی از وزرای نظامی کابینه صحبت می‌کرد، یکی از نماینده‌ها جلو آمد و به صورت او کوبید که خون از دماغش جاری شد.

شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام

میرزا محمد متخلص به فرخی در سال ۱۲۶۷ قمری در یزد متولد شد. در ۱۵ سالگی به علت روح آزادی‌خواهی و افکار روشن و شعری که علیه اولیای مدرسه سروده بود، از مدرسه اخراج شد. پس از خروج از مدرسه به کارگری مشغول شد. با طلوع مشروطیت و پیدایش حزب دموکرات در ایران، فرخی به آن حزب پیوست و در ستایش آزادی چنین سرود :

قسم به‌ عزت و قدر مقام آزادی
که روح بخش جهان است نام آزادی
به پیش اهل جهان محترم بود آن‌کس
که داشت از دل و جان احترام آزادی

در آن عصر مرسوم بود که در اعیاد، شعرا قصایدی می‌ساختند و در مدح حکومت وقت در روز عید می‌خواندند. فرخی با شعری رسما حکومت را به باد انتقاد گرفت ؛

عید جم شد ای فریدون خو بت ایران پرست
مستبدی خوی ضحاکی است این خو نه ز دست

به خاطر این شعر حاکم یزد بر او غضب کرد و دستور داد تا دهان فرخی را با نخ و سوزن دوختند و او را به زندان انداختند. چه که شاعری نبود که برای مدح این و آن شعر بگوید :

خود تو می‌دانی نیم از شاعران چاپلوس
کز برای سیم بنمایم کسی را پای‌بوس

در زندان با لبان دوخته شعری سرود و با مطلع زیر برای آزادی‌خواهان و دموکرات‌های تهران فرستاد ؛

شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام
تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام

پس از یکی دو‌ماه از زندان فرار کرد و به تهران آمد و در جراید اشعار آب‌دار و مقالات موثر و تندی راجع به آزادی ایران انتشار داد. فرخی در اوایل جنگ جهانی اول به عراق مهاجرت کرد و مورد تعقیب انگلیسی‌ها قرار گرفت. از بغداد به کربلا و از آن‌جا به موصل و از آن‌جا با پای پیاده و از بی‌راهه به ایران رجعت کرد. در تهران ترور شد، اما جان سالم به‌در برد. با قرارداد ۱۹۱۹ به شدت مخالفت کرد و علیه رضا شاه موضع گرفت ؛

کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت
هیچ کس همچو تو بیدادگری یاد نداشت

فرخی در سال ۱۳۰۰ شمسی روزنامه «طوفان» را منتشر کرد که به علت حق‌گویی و طرف‌داری از ملت در طول ۷ سال انتشار آن، ۱۵ بار توقیف شد. اما فرخی به توقیف آن اعتنایی نداشت و افکار خود را در روزنامه‌های «ستاره شرق»، «قیام» و «پیکار»، منتشر می‌کرد.

با انتشار مقاله‌ی آتشین در «طوفان»، این روزنامه توقیف شد. در این مقاله به شدت به کارهای رضاخان و سرکوب آزادی‌خواهان توسط او حمله شد و در آخر مقاله هم آمد ؛ «ما می‌دانیم که در قبال این صحبت‌ها، حبس و تبعید و ضرب و شتم و هر نوع مصیبتی مستور است اما معتقدیم شکست به حق، گواراتر از پیروزی به باطل است.»

با انتشار مقاله‌ی دیگری او را گرفتند و به سرباز خانه‌ای در کرمان تبعید کردند. دو ماه در زندان بود تا بالاخره آزاد شد و به تهران آمد و به مبارزه ادامه داد. روزنامه‌ی طوفان فرخی، یکی از بهترین روزنامه‌های ایران بود که با اشعار و مقاله‌های تند و صریحش مورد توجه مردم ایران قرار داشت. مردم بسیاری از اشعار او را حفظ بودند ؛

شب چو دربستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

در سال ۱۳۰۷ به نمایندگی یزد در مجلس انتخاب شد و یکی از دو نماینده اقلیت مجلس را تشکیل داد. چه که از اقلیون دیگر کسی را در مجلس باقی نگذاشتند. در مجلس دائما فحش می‌شنید و حتی یک‌بار زمانی که داشت علیه یکی از وزرای نظامی کابینه صحبت می‌کرد، یکی از نماینده‌ها جلو آمد و به صورت او کوبید که خون از دماغش جاری شد. فرخی بعد از این اعلام کرد که امنیت جانی ندارد و گفت در کانون عدل و داد (مجلس) که این بلا را بر سر من می‌آورند، دیگر معلوم است در بیرون چه به روزم خواهند آورد. چند شب وسایل زندگی و رخت‌خوابش را به مجلس آورد و چند روز در مجلس به سر برد، تا این‌که مخفیانه از تهران خارج شد و به مسکو رفت.

در آن‌جا به دلیل انتقاد از رژیم کمونیستی نتوانست در مسکو بماند و به برلین رفت. در برلین از تعقب افکار آزادی‌خوا‌هانه‌ی خود دست برنداشت و در مجله پیکار بر علیه حکومت استبدادی ایران مقالاتی را نوشت. در این گیر و دار، تیمورتاش وزیر کابینه به برلین رفت و با فرخی ملاقات کرد و به وی از طرف شاه اطمینان داد که به ایران بازگردد و بدون دغدغه به سر برد. شاعر خوش قریحه و آزادی‌خواه فریب خورده و از طرفی به علت تهی‌دستی نتوانست در خارج به ‌سر برد و با پای خود به سیاه چال بازگشت.

با آمدنش به تهران دستگیر شد و به زندان افتاد. بیش از یک‌ سال در زندان بود که در سال ۱۳۱۶ با خوردن تریاک تصمیم به خودکشی گرفت و این رباعی را به خط خود روی دیوار زندان نوشت ؛

زین محبس تنگ درگشودم و رفتم
زنجیر ستم پاره نمودم و رفتم
بی‌چیز و گرسنه و تهی‌دست و فقیر
زان‌سان که نخست آمده بودم رفتم

پاسی از شب نگذشته بود که زندان‌بان حال او را درمی‌یابد. پزشک را خبر می‌کند و فرخی از مرگ نجات پیدا می‌کند. وی به خاطر "اسائه‌ی ادب به مقام سلطنت" به ۳۰ ماه زندان محکوم شد و در طول محکمه هیچ نگفت و در آخرین جلسه این جمله را بر زبان راند که ؛ «قضاوت نهایی با ملت است» و حکم را امضا نکرد.

در زندان با وجود آن‌که به شدت محتاج لباسی برای سرما و نیازمند تکه نانی برای سیر کردن خود بود و آرزوی یک لحظه استشاق هوای آزاد را می‌کشید، از راه خود دست برنداشت و اشعار زیر را سرود ؛

پیش دشمن سپر افکندن من هست محال
در ره دوست گر آماج‌گه تیر شوم

و ...

بی‌گناهی گر به زندان با حال تباه
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست

زندان‌بانان گزارش دادند که فرخی در زندان شعر می‌گوید و بین زندانیان پخش می‌سازد. پس او را به انفرادی منتقل کردند و لباس و حمام و سلمانی و خوراک و سیگار را از او گرفتند تا بمیرد. این سختی‌ها چنان او را در تنگنا گذاشته بود که مرگ را بزرگ‌ترین سعادت می‌دانست.

بهر من این زندگانی غیر جان کندن نبود
مرگ را هر روز می‌دیدم در نقاب زندگی

و ...

ای عمر برو که خسته کردی ما را
ای مرگ بیا ز زندگی سیر شدم

و یا ...

فرخی چون در زندگانی نیست غیر از درد و غم
ما دل خود را به مرگ ناگهان خوش کرده‌ایم

و یا ...

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آن‌چه جان کند تنم، عمر حسابش کردم

تا این‌که روزی در غذایش سم ریختند، اما فرخی فهمید و آن‌را نخورد. سرانجام به دستور رضاخان و با آمپول هوای پزشک احمدی، به زندگی این بزرگ‌مرد تاریخ شعر ایران خاتمه داده شد. روزنامه‌های آن زمان مرگ او را این‌چنین روایت کردند ؛ «فرخی را شبانه از زندان به مریض‌خانه بردند. در آن‌جا پزشک احمدی و سرهنگ نیرومند رئیس زندان و چند جلاد دیگر حضور داشتند. چند نفر او را روی تخت خواباندند و دست و پایش را محکم گرفتند تا مقاومت نکند. پزشک احمدی آستین‌هایش را بالا زد. هنگامی که دژخیمان شاه بر او هجوم آوردند و در آن لحظات مرگ، باز از پا ننشست و فریاد برآورد که ؛ «هرگز دل ما زخصم در بیم نشد / در بیم ز صاحبان دیهیم نشد / ای جان به فدای آن‌که پیش دشمن / تسلیم نمود جان و تسلیم نشد.» دهانش را گرفتند و احمدی سرنگ پر از هوا را در رگ او خالی کرد. کم‌کم در حالت آن شاعر خفقان ایجاد شد. به خرخر افتاد و رنگش مانند قیر سیاه شد. تشنج کرد و سرانجام بی‌جان شد.» (روزنامه «ستاره»، شماره ۱۷۱۵، مورخه ۵/۱۱/۱۳۲۲)

مرگ او ضربه‌ای سهمگین بر پیکر ادبیات و شعر ایران وارد آورد، چه که قرن‌ها می‌گذرد تا چنین افرادی پا به عرصه‌ی ظهور بگذارند. وی از معدود پاک مردان روزگار ماست که از تمام علائق مادی و تجملات زندگی دست شست و شجاعانه به استبداد حمله برد و جانش را در این راه گذاشت. شکنجه و زندان و انفرادی و حتی مرگ باعث نشد تا از راهش دست بکشد و با استبداد سازش کند. نام او بر بلندای تاریخ آزادی ایران، سال‌های سال می‌درخشد و راهش ادامه داده خواهد شد.

به قول ولتر ؛ «حقایق را بگویید و مردم را آگاه سازید، ولی مطمئن باشید که کشته خواهید شد». به راستی که فرخی یزدی مرغ حق شبستان تاریخ ایران بود.

منابع :
(۱) دیوان فرخی یزدی، گردآوری شده توسط حسین مکی.
(۲) گذشته چراغ راه آینده است، نشر جامی