تا کی به تمنای وصال تو یگانه |
اعتماد بنفس خود را افزایش دهیم
* باور و اعتقادی که فرد نسبت به خود دارا میباشد.
* شناخت ارزش و اهمیت خویش – داشتن اعتماد و رضایت از خویش.
* توانایی برخورد و کنارآمدن با چالشهای اساسی زندگی.
* تـوانـایـــی ارزیابی درست و دقیق خویش – پذیرش خویش و ارزش نهادن به خود بدون هیچگونه قید و شرطی.
* توانایی شناخت و پذیرش نقاط ضعف و قـوت و محدودیتهای خویش.
افرادی که از اعتماد بنفس پایینی برخوردار میباشند دارای خصوصیات زیر هستند:
* مرتبا خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند.
* هنگام صحبت کردن در چشمان فرد مقابل خود نگاه نمیکنند. با سر پایین و قدمهای آهسته قدم بر میدارند.
* در پذیرش تعریف و تمجیدها و تعارفاتی که به آنان میشود مشکل دارند (تصور میکنند سزاوار آنها نبوده و یا دیگران در صدد تمسخر آنها میباشند).
* معمولا احساس میکنند قربانی رفتار دیگران هستند.
* احساس تنهایی میکنند حتی زمانی که در یک جمع قرار دارند.
* در درون خود احساس خلاء و پوچی میکنند.
* احساس میکنند با دیگران تفاوت دارند.
* احساس افسردگی، گناه و شرمساری دارند.
* نسبت به تواناییهای خود برای رسیدن به موفقیت تردید دارند. عدم خودباوری.
* از موقعیتهای نو و جدید می هراسند.
* از شکست وموفقیت می هراسند.
* مرتبا سعی در راضی نگاه داشتن دیگران دارند.
* دچار هراس اجتماعی میباشند.
* قادر به مدیریت زمان خود نمی باشند.
* عادت به پشت گوش انداختن کارها دارند.
* در مقابل انتقاد، اظهار نظر و سرزنشهای دیگران (خواه واقعی، خواه واهی) بسیار آسیب پذیر
می باشند.
* از ابراز عقاید و احساسات خود خودداری میکنند زیرا از چگونگی واکنش دیگران هراس دارند.
* خود را درگیر مواد مخدر و یا روابط مخرب میکنند.
* از تعیین یک هدف مشخص و پیروی از آن عاجز میباشند.
* قادر به بیان خواسته ها و نیازهای خویش نمیباشند.
* معمولا عصبانی و پرخاش گر میباشند.
* ارزیابی غیر واقعی از خود دارند.
* تحمل عیب و کاستی را نداشته و کمالگرا میباشند.
* احساس خوب آنها وابسته به عوامل خارجی اعم از وقایع روزانه و یا نوع رفتار دیگران با آنها دارد.
* وابستگی هیجانی دارند: برای دستیابی به یک احساس خوشایند به دنیای خارج خود وابسته می باشند. مانند:
وابستگی به مواد: مانند غذا، داروها، الکل مواد مخدر به منظور پر کردن خلاء درونی خود و تسکین دردهایشان.
وابستگی به رفتارها: مانند خرج کردن پول، قمار بازی و تماشای تلویزیون. به منظور پر کردن خلاء درونی و تسکین دردهایشان.
وابستگی به مال: برای تعیین میزان ارزش و شایستگی خود به پول و مال وابسته هستند.
وابستگی عاطفی : برای داشتن حس ارزشمندی، شایستگی و امنیت به توجه، پذیرش و تائید فرد دیگری (معشوق خود) وابسته میباشند.
اعتماد بنفس واقعی
اعتماد بنفس حقیقی یک حس درونی می باشد بدون وابستگی به جهان خارج، رویدادها، موفقیتها، شکستها و افراد دیگر. اما عزت نفس و اعتماد بنفس واقعی بسیار نادر و نایاب میباشد زیرا اغلب اعتماد بنفسها کاذب و نقابی برای پنهان سازی اعتماد بنفس پایین میباشد. اعتماد بنفسهای غیر واقعی را میتوان در موارد زیر یافت:
*اعتماد بنفسهای کاذب:
عـزت نــفس و اعــتماد بنفس بنیادی ترین بخش شخصیت یـک فرد می بـاشـد که در تمام جوانب زندگی فرد خود را به نـحـوی متـظـاهــر می سازد. اعتماد بنفس سالم و بالا یک ضرورت حـیـاتی و مـطـلق بـــرای هر فردی میباشد. اعتماد بنفس را میتوان چنین تعریف کرد:
اینگونه اعتماد بنفسها وابسته و زود گذر میباشند.مانند اعتماد بنفسهایی که به جهت ثروت،شهرت،محبوبیت،به تن داشتن لباسهای فاخر،قدرت و زیبایی ظاهر در افراد نمود می یابند که همگی کاذب بوده و ارتباطی به ماهیت واقعی فرد ندارند.
* گستاخی:
معمولا مردم افراد پر رو و گستاخ را با افراد با اعتماد بنفس بالا اشتباه میگیرند.اما پررویی نیز یک نوع نقاب برای استتار بی کفایتی و اعتماد بنفس پایین میباشد.
* متظاهرها:
اینگونه افراد خود را با اعتماد بنفس، شاد، موفق و شکست ناپذیر نشان میدهند. اما از درون احساس پوچی و خلاء کرده و از شکست بسیار هراسانند.
همچنین اعتماد بنفس به مفهوم برتری داشتن، تکبر وخود بینی نمیباشد زیرا این خصوصیات رفتاری از اعتماد بنفس پایین نشات میگیرند. اعتماد بنفس شما نباید یک پدیده مقایسه ای و رقابتی باشد زیرا در این هنگام شما خود را در معرض احتیاج و وابستگی به پذیرش دیگران قرار خواهید داد که با اعتماد بنفس واقعی و ناب منافات دارد.
افراد با اعتماد بنفس بالا نیازی به پذیرش، موافقت، تائید، تشویق و دلگرمی دیگران ندارند. همچنین اعتماد بنفس بالا اینگونه نیست که شما را از هر گونه تردید، یاس ونگرانی مصون بدارد بلکه تنها تحمل و غلبه بر آنها را برای شما آسانتر میسازد.
خصوصیات افراد با اعتماد به نفس بالا
* برخوردار از مرکز کنترل درونی: غم و شادی آنان وابسته به عوامل خارجی نیست.
* از لحاظ جسمانی، احساسی، ذهنی و معنوی از خود مراقبت میکنند.
* میانه روی را در افکار، احساسات و رفتارهای خویش حفظ میکنند.
* قادر به پذیرش و پند گیری از اشتباهات خود میباشند. قادر به بیان جمله “من اشتباه کردم” میباشند.
* توانایی بخشش اشتباهات خود و دیگران را دارند.
* مسئولیت اداره زندگی خود را بعهده میگیرند.
* تفاوتهای فردی میان افراد را ارج مینهند.
* به نقطه نظرات دیگران گوش میدهند.
* همواره مسئولیت ادراکات، احساسات و واکنشهای خود را بعهده گرفته و هیچگاه آنها را فرافکنی نمیکنند.
* از نقاط ضعف و قوت خود آگاهی دارند.
* همواره در حال پیشرفت و ترقی بوده و از ریسکهای مثبت در زندگی بیم ندارند.
* دارای اعتماد بنفس و خود باوری بوده و به خود ارج میدهند.
* اعتماد بنفس آنان بدور از خودبینی و غرور میباشد.
* از آنکه مورد انتقاد قرار گیرند نمی هراسند.
* هنگامی که از آنان پرسشی میگردد حالت تدافعی بخود نمیگیرند.
* در برابر موانع و مشکلات به آسانی تسلیم نمیگردند.
* نیازی به تحقیر و تمسخر دیگران ندارند.
* از آنکه در کاری شکست بخورند ویا در حضور دیگران نادان بنظر برسند ابایی ندارند.
* هیچگاه خود را مورد انتقاد و سرزنش مخرب و شدید قرار نمیدهد.
* توانایی خندیدن به خود و زیاد جدی نگرفتن خود را دارند.
* به خویشتن و توانایی خودشان ایمان و اعتماد دارند.
* به تصمیم گیری هایشان اعتماد دارند.
* باور دارند که فردی با ارزش، با قابلیت، دوست داشتنی، پذیرفتنی و مهم میباشند.
* نیازی به کمالگرایی ندارند.
* هیچگاه خودشان را با دیگران مقایسه نمیکنند.
* از آنکه دیگران چگونه نسبت به آنان می اندیشند واهمه و نگرانی ندارند.
* نیازی به اثبات و توجیه افکار و عقاید خود به دیگران ندارند.
چگونه اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
* آگاه باشید که ارزش شما به عنوان یک انسان بستگی به داشتن وزن ایده آل، زیرکترین و باهوشتر بودن، مشهوربودن، محبوب تر بودن، سریع تر بودن، بالاترین نمره و یا رتبه را داشتن، شوخ طبع تر بودن، خوش لباس تر بودن، بهترین خانه و ماشین را داشتن و بهترین دوستها را داشتن نبوده و تنها به خودتان بستگی دارد.
* توانایی ها، استعدادها و موفقیتهای خود را جشن بگیرید.
* خود را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب گشته اید عفو کنید.
* برروی نقاط ضعف خود تمرکز نکنید. هر انسانی نقاط ضعف خاص خود را دارد.
* با حقوق فردی خود آشنا شده و از آنها پیروی کنید.
* از تحقیر و سرزنش خود دوری کرده و مثبت اندیشی را فرا گیرید.
* خود را بر اساس یک سری استانداردهای منطقی و دور از دسترس مورد قضاوت قرار ندهید.
* یاد بگیرید که شما یک انسان منحصر بفرد بوده و تنها خود شما مسئول تصمیم گیریهای زندگیتان می باشید.
* بیاموزید که با پشتکار و سماجت قادر خواهید بود به موفقیت دست یابید.
* بیاموزید که شما نیازی به تلاش بی وقفه برای کامل گشتن ندارید.
* خودتان تعیین کننده مفهوم موفقیت باشید
مطالعات روانشناسان در زمینه اعتماد بنفس نشان میدهد که پیریزی این عامل از خانواده آغاز میشود و نحوه ارتباط و تعامل موجود بین اعضای خانواده در این بین نقش اساسی دارد. کو پر اسمیت پنج عامل را که با اعتماد بنفس برتر کودکان در ارتباط است به شرح زیر عنوان میکند:
1ـ کودک باید احساس کند که اندیشه، عواطف و ارزشهای او بعنوان یک انسان مورد پذیرش واقع شده است. 2ـ به کودک آزادی نامحدود داده نشود. 3ـ به کودک بعنوان یک انسان احترام گذاشته شود. 4ـ والدین انتظارات خود را محترمانه و از روی خیرخواهی به فرزندشان انتقال دهند. 5ـ پدر و مادر خود از عزت نفس بالایی برخوردار باشند.
کتاب حاضر مشتمل بر 11 بخش است: درک اعتماد بنفس، تغییر خود و دنیای پیرامون، خودشناسی، تقویت عزت نفس، انتخاب شیوه صحیح رفتار، افزایش اظهار وجود، روابط حسنه، خشم و انتقاد، برای تغییر برنامهریزی کنید، بهبود بخشیدن به روابط و تمرینهای عملی.
اغلب مردم معنای واقعی کلمه ی "اعتماد به نفس" را به خوبی درک نمی کنند ... به همین دلیل ان نوع از اعتماد به نفس وخود باوری را که مطلوب ومورد نظرشان است در زند گی تجربه نمی کنند چون فکر می کنند اعتماد به نفس یعنی این که ایمان واعتماد به موفقیتها یی که در کارها به دست می اورند. در صورتی که اعتماد به نفس واقعی وحقیقی ان است که قبل از این که در کاری موفق شویم نوعی اعتماد به توانایی خود برای انجام ان کار داشته باشیم .
است . یک چتر وسیعی است که " اعتماد به نفس " زیر سایه ان است . اعتماد به نفس یعنی دیدن خودبه عنوان فردی توانا با کفایت دوست داشتنی ومنحصر به فرد .
کافی وتسلط بر امور باشد .
در نظر گرفتن تفاوتها ی فردی.
احساس و شناختی که از توانایی ها و محد ودیت های بیرونی ودرونی خود دارید .
خود را بر اساس آن که و آن چه به راستی هستید و نه بر اساس موفقیت ها و دست یا بی ها یا شکست ها وناکامی های خود بنا می کنید چیزی را در خود خلق می نمایید که هیچ کس وهیچ چیز یارای گرفتنش را از شما نخواهد داشت . حال با توجه به مفاهیم بالا می توان گفت که اعتماد به نفس واقعی همواره در درون خود شما تولید می شود نه از بیرون . اعتماد به نفس واقعی زاییده ی تعهد شما به خودتان است . این تعهد که هر ان چه لازم باشد انجام خواهید داد تا به خواسته ها ونیازهایتان برسید .
نسبت به روح خودتان به عنوان یک انسان .
که نترسیم . بلکه ان است که بدانید ومطمئن باشید با این که می ترسید
انواع اعتماد به نفس!!!
به دست آورده و رضایت و غنایی که استحقاقش رادارید تجربه کنید ، به هر سه نوع اعتماد به نفس نیاز دارید.
وتوانایی در عمل کردن وانجام دادن کارهاست . از کارهای ساده گرفته تا کارهای سخت همانند جامه عمل پوشاندن به رویاهایتان . این همان نوع از اعتماد به نفس است که مورد نظر اغلب ماست .
معنای توانایی در تسلط وبه کنترل در آوردن دنیای احساس وعواطف شماست .این که بدانید چه احساساتی دارید ، معنای ان ها را بفهمید وبتوانید انتخابهای احساسی درست بکنید وازخود در مقابل درد و رنج روحی ولطمه ها وصد مه های عاطفی محافظت کنید وبدانید چگونه روابطی صمیمی ، سالم و مانگار خلق نمایید .
که مهم ترین انها می باشد ، اعتماد به نفس روحی ومعنوی است . این نوع از اعتماد به نفس همانا اعتماد وایمان شما به جهان هستی وکل آفرینش وموجودات است . این ایمان روحی که زندگی ، هدف ونهایتی مثبت را در پی
این جا هستید وزندگی 70 - 80 - 90 ساله تان برروی این کره خاکی هدف ومقصودی را دنبال می کند .
باشید می توانید وتوانایی ان را دارید که تمام توانتان رابه کار بگیرید و شرایط واوضاع زندگی را آن گونه که مطلوب ودلخواه شماست تغییر دهید
آینده هنوز آفریده نشده است . آینده چیزی نیست جز اندیشه های شما وکوشش برای افریدن انها . منظور ما این است که در بند گذ شته نباشید نه اینکه از تجربیات ، خطاها وشکستهای گذشته درس نگیرید .پس باید عاقلانه به گذشته نگاه کرد و اند یشه و وقت خود را صرف چیزی کنیم که توان آفریدن ودگرگون ساختن آن را داریم .
وبه خود بگویید ان هم به صورت جملات مثبت . اهداف باید واقعی ومعقول باشند نه بلند پروازانه که دسترسی به انها ممکن نباشد ونه پیش پا افتاده که ارزش کوشیدن را نداشته باشند . اهداف معقولی برای هرساعت ، روز ، هفته وماه وضع کنید . موفقیت در اهداف کوتاه شما را برای دست یافتن به اهداف بلند مدت تشویق می کند و انگیزه تلاش را در شما بیدار می سازد . همواره اهداف را یاداور شوید تا بخشی از ضمیر ناخوداگاه شما گردد. اصل سوم - تصمیم گرفتن را تمرین کنید . روانشناسان نشان داده اند که کودکانی که در سالهای اولیه زندگی خود تشویق شده اند تا برای خود تصمیم بگیرند از دیگر کودکانی که این موقعییت را نداشته اند در اعتماد به نفس رتبه بالاتری کسب کرده اند . تمرین تصمیم گیری به شما کمک می کند تا نسبت به قدرت قضاوت خود اطمینان بیشتری به دست اورید ودرنتیجه اعتماد به نفس کامل تری کسب نمایید . مهم تصمیم گیری است . یادتان باشد که : قضاوت درست نتیجه تجربه است وتجربه خود نتیجه چندین قضاوت نادرست . بنابراین از هرفرصتی برای تصمیم گیری استفاده کنید واین نیرو را در خود پرورش دهید . تصمیم گیری مستلزم خطر پذیری واحساس مسئولیت است
نتایجی را که می خواهید مجسم کنید .
به دست اورید ، داشته باشید این کار باعث می شود تا انرژی خودرا بران هدف متمرکز کنید . این برخورد تصویری باهمه آرمان ها و اهداف برای شما مفید است ویاری تان می دهد تا کم کم زمینه های -دست یابی به انها را فراهم سازید .
خودر ا در حالتی تصور کنید که از آن خصلت هیچ اثری در شما نیست . همین تصویر وتکرار آن و انجام دادن تمرینهای اصلاحی به شما کمک می کند تا از آن خصلت نا خوشایند رها شوید . این کار خیال پردازی ، بی خاصیت نیست بلکه واقعیت روانشناختی پذیرفته شده ای است که به بسیاری کسا ن یاری رسانده است .
اما کافی نیست . برای پیشرفت در زندگی فردی وحرفه ای شما باید در زمینه هایی متخصص ومنحصر به فرد باشید . همین نکته که شما چیزی می دانید ودیگران نمی دانند به شما اعتماد به نفس می دهد . باید اموزش مداوم را به عنوان یک اصل در زندگی خویش بپذیرید .
|
سخنان امام علی(ع)/a>>/>
منتخبی از سخنان امام علی (ع):/span>>/>
/span>>/>
حقوق متقابل پدر و فرزند
و درود خدا بر او، فرمود: همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقی است: حق پدر در فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت کند، و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد. (حکمت 399)
سر انجام حق ستیزی
و درود خدا بر او، فرمود: هر کس با حق در افتاد نابود شد. (حکمت 408)
هماهنگی قلب و چشم
و درود خدا بر او، فرمود: قلب، کتاب چشم است. (آنچه چشم بنگرد در قلب نشیند.) (حکمت 409)
ارزش پرهیزکاری
و درود خدا بر او، فرمود: تقوا در رأس همة ارزش های اخلاقی است. (حکمت 410)
احترام به استاد
و درود خدا بر او، فرمود: با آن کس که تو را سخن آموخت به درشتی سخن مگو، و با کسی که راه نیکو سخن گفتن به تو آموخت، لاف بلاغت مزن. (حکمت 411)
راه خودسازی
و درود خدا بر او، فرمود: در تربیت خویش تو را بس که از آنچه بر دیگران نمی پسندی دوری کنی. (حکمت 412)
راه تحمل مصیبت ها
و درود خدا بر او، فرمود: در مصیبت ها یا چون آزادگان باید شکیبا بود، و یا چون ابلهان خود را به فراموشی زد. (حکمت 413)
ره آورد خودسازی
و درود خدا بر او، فرمود: کسی که نهان خود را اصلاح کند، خدا آشکار او را نیکو گرداند، و کسی که برای دین خود کار کند، خدا دنیای او را کفایت فرماید، و کسی که میان خود و خدا را نیکو گرداند، خدا میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد. (حکمت 423)
ارزش عقل و بردباری
و درود خدا بر او، فرمود: بردباری پرده است پوشاننده، و عقل شمشیری است بران،پس کمبودهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان، و هوای نفس خود را با شمشیر عقل بکش. (حکمت 424)
مسئولیت توانگران
و درود خدا بر او، فرمود: خدا را بندگانی است که برای سود رساندن به دیگران، نعمت های خاصی به آنان بخشیده، تا آنگاه که دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشان باقی می گذارد، و هر گاه از بخشش دریغ کنند، نعمت ها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد. (حکمت 425)
دو چیز ناپایدار
و درود خدا بر او، فرمود: سزاوار نیست که بندة خدا به دو خصلت اعتماد کند: تندرستی، و توانگری؛ زیرا در تندرستی ناگاه او را بیمار بینی، و در توانگری ناگاه او را تهیدست ! . (حکمت 426)
جایگاه شکوه کردن
و درود خدا بر او، فرمود: کسی که از نیاز خود نزد مؤمنی شکایت کند، گویی به پیشگاه خدا شکایت برده است، و کسی که از نیازمندی خود نزد کافری شکوه کند، گویی از خدا شکوه کرده است ! . (حکمت 427)
غیبت، نشانه ناتوانی
و درود خدا بر او، فرمود: غیبت کردن، تلاش ناتوان است. (حکمت 461)
و درود خدا بر او، فرمود: دو کس نسبت به من هلاک می گردند، دوستی که زیاده روی کند، و دروغ پردازی که به راستی سخن نگوید. (این کلام مانند سخن دیگری است که فرمود: ) دو تن نسبت به من هلاک گردند، دوستی که از حد گذراند، و دشمنی که بیهوده سخن گوید. (حکمت 469)
ارزش عفت و پاکدامنی
و درود خدا بر او، فرمود: پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد. همانا عفیف پاکدامن، فرشته ای از فرشته هاست. (حکمت 474)
بزرگ ترین گناه
و درود خدا بر او، فرمود: سخت ترین گناهان، گناهی است که گناهکار آن را سبک شمارد. (حکمت 477)
کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری ، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
کوک کن ساعتِ خویش !
که مـؤذّن ، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب ...
کوک کن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
که سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
کوک کن ساعتِ خویش !
که سحر گاه کسی
بقچه در زیر بغل ، راهیِ حمّامی نیست
که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این کوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
کوک کن ساعتِ خویش !
ماکیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
کوک کن ساعتِ خویش !
که در این شهر ، دگر مستی نیست
که تو وقتِ سحر ، آنگاه که از میکده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر ،
و در این شهر سحرخیزی نیست
و سـحر نـزدیک است
قورباغه ی سیاه
آفتاب به سر منزل غروب نزدیک می شد. قورباغه زشت نزاری کنار لجن زار کوچکی نشسته، خیر و حیران مانده بود، فکر می کرد، سیر و سیاحت می کرد، آسمان آبی را چمن های زیبا را، گل های فرح بخش را درختان سبز و خرم را، پرندگان خوش آواز را، گل و گیاهی را که کنار لجن زار روئیده بود و آبی را که میان آن می درخشید و هر آن چه را که پیرامونش دیده می شد بی ترس، بی شرم و بی خشم تماشا می کرد. حیوان بدمنظر و ضعیفی بود، ولی مانند هر مخلوق، خود را صاحب جان و حیات می دانست و شکوه و جلال طبیعت در چشمانش منعکس می شد، ناگاه کشیشی نزدیک شد و چون قورباغهی سیاه و زشت را دید پاشنه اش را بر سر او نهاد، سپس زن زیبایی با نوک چترش چشم او را ترکاند.
پس ناگاه چهار کودک دبستانی. که هر یک را چهره ای چون آسمان شفاف و چون ماه درخشان بود رسیدند، چون قورباغه زشت را دیدند شادی کنان به وی هجوم آور شدند و بشکنجه و آزارش پرداختند. قورباغه خود را با سر شکافته و چشم ترکیده به میان لجن زار کشاند. کودکان با چوب های نوک تیز چشم ترکیده اش را شکافتند و این حیوان ضعیف را که ناله یی از او شنیده نمی شد و یگانه جرمش زشتی و کراهت منظرش بود. به سختی مجروح کردند.
خون از هر عضوش جاری شد. کودکان دست از کارشان بر نداشتند و با ضربات چوب و سنگ یک پای قورباغه را هم قطع کردند. حیوان مجروح با نیمه جانی خود را به بدورترین نقطه لجن زار کشاند و در پناه مشتی گیاه، دور از دسترس کودکان قرار گرفت. اطفال هر یک سنگ بزرگی بر سر دست آورند تا کار قورباغه را بسازند و قورباغه هم زیر علف بحال ضعف افتاد و منتظر شکنجه آخرین ماند. در آن اثناگاری بزرگی نزدیک شد، الاغ لاغر و ناتوانی که هر قدم که برمی داشت پنداشتی قدم آخرش است این گاری سنگین را می کشید و پیاپی ضربات چوب و زنجیر گاریچی پشتش را شیار می کرد. راه عبور این گاری از وسط لجن زار بود. چون الاغ با این محل رسید و پا در لجن زار نهاد اطفال از سنگ انداختن بر سر قورباغه خویشتن داری کردند و تماشای له شدن حیوان مظلوم و بی صدا را زیر چرخ های گاری فرحبخش تر انگاشتند ـ الاغ با گاری سنگین در لجن زار پیش رفت اتفاقاً کنار بته علفی قورباغه مجروح را دید و ظاهراً دانست که هماندم زیر چرخ های گاری له خواهد شد. خود بی اندازه بیچاره و ناتوان بود ولی از مشاهده این حیوان زشت روی که ظلم و شقاوت بشری به چنین روز سیاهش انداخته بود متأثر شد و بر وی رحمت آورد. با آنکه پیاپی ضربات چوب و زنجیر بر گرده اش می رسید و صاحب گاری با فریاد گوش خراش خود براه رفتن فرمانش می داد، ایستاد و تکان نخورد، لحظه یی حیوان مجروح را بوئید ـ سپس به حرکتی سخت و فوق طاقتش گاری را به سمت دیگر گرداند و چرخ های آن را طوری قرار داد که هنگام عبور آسیبی بر حیوان مجروح وارد نیاید. آنگاه به زحمت از لجن زار خارج شد. بی آن که کمترین صدمه ای از چرخهای گاری بر قورباغه وارد آید.
بچه ها از حیرت برجای خشک شدند و یکی از آنان ندایی شنید که گفت نیکوکار و رحیم باش